آخر هفته با برف و بارون
خدیا شکرت به خاطر بارندگی که شاید از این آلودگی هوای تهران کمتر بشه . پنجشنبه ١٤ آذر ماه همراه با یه برف قشنگ . منو کسری جونم صبح که از خواب بیدار شدیم از پشت پنجره شاهد این برف زیبا بودیم .... عشقم کلی خوشحال بود بابت اینکه من اون روز خونه بودم و پیشش بودم هی هرکسی زنگ میزد میگفت مامان خونه اس صوبانه منظورش (صبحانه اس ) خوردیم . کلی با هم بازی کردیم با هم آشپزی کردیم تا ساعت ٣٠/٢ که بابا کوروش از سرکار اومد با هم ناهار خوردیم . بعدش نفسم با باباش خوابیدن تا ساعت ٥ منم رفتم یه دوش گرفتم و آماده شدم برای اینکه قرار بود با کوروش بریم همایش سلامت خانواده که دعوت بودیم ولی منتها قرار شد کسری رو بزاریم پیش مامان جونش . اون روز دایی فرهادینا اوم...
نویسنده :
مامان کسری
11:11